تحقیق درباره داستانهائی از مثنوی

ساخت وبلاگ
اختصاصی از فایل هلپ تحقیق درباره داستانهائی از مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

مقالة:

داستانهائی از مثنوی

فهرست:

داستان آن جوان که زنی را دوست داشت

زن و قاضی

کلیمی، مسیحی و مسلمان

داستان آن جوان که زنی را دوست داشت

یکی از داستانهای مثنوی معنوی در مورد جوانی است که زنی را دوست می دارد ولی هر چه می کند به او نمی رسد؛ اگر قاصدی می فرستد خود قاصد خائن از آب در می آید و یا اگر نامه ای می نویسد صاحب نامه هم هم. خلاصه هر چه می کند به در بسته می خورد و ...

گاه گفتی کین بلای بی دواست

گاه گفتی نی حیات جان ماست

گاه هستی زو برآوردی سری

گاه او از نیستی خوردی بری

اینها می گذرند و جوان بی خیال و فارغ از این ماجرا می شود اما گویی حوادث روزگار طور دیگر می چرخند...

گفت پیغامبر که چون کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

چون زچاهی می کنی هر روز خاک

عاقبت اندر رسی در آب پاک

جوان روزی از ترس گزمه (میرشب) به باغی پناهنده می شود و باغ، باغ همان زیباروی رویایی ذهن او بود و ...

البته مولوی در خلال روایت این داستان پندها و اندرزهای فراوان می دهد که اینجا به آن نمی پردازم اما چیزی که در کل فضای داستان و دیگر حکایات او مشهود است نوع دید او نسبت به استجابت دعا و تقاضای انسانی از خداوند و برآورده شدن آنهاست که شاید آمیزه ای از عرفان ما باشد. حرفش این است که " تلاشت بی نتیجه نخواهد ماند و ناگهانی از روزنه ای برآورده خواهد شد"

این آموزه از سه عنصر 1- تلاش 2- عدم دلبستگی به نتیجه آنی 3- صبر و انتظار تشکیل شده است که در حقیقت دو مورد آخر شاید کمی متناقض به نظر برسد اما تا آنجایی که متوجه شده ام همین پارادوکس بزرگ نقش عمده را در عرفان ما دارد. انسان در اینجا یا هیچ نیست یا همه چیز است. از همه چیز بگذر تا به همه چیز برسی. البته موضوع خیلی پیچیده تر از آن است که بشود در اینجا از آن نوشت.

چیزی که بیشترین علاقه مرا جذب کرده است آن قسمت سوم است که چراغ امید را روشن نگه می دارد و به انسان نیرو می دهد که تا آخر راه برود بی آنکه بداند می رسد یا نه ! نشستن بر در به امید برجوشیدن وفا کندن چاه تا رسیدن به آب پاک و از همه مهمتر برآوردن شدن آن خواسته از جایی که هیچ انگاره ای از آن نداریم. به صورت دفعی، آنی، لحظه ای پیش می آید که خصوصیت امور وحیانی است. می دانم که این مطلق گرایی همچون سم مهلکی در بین زمین و زمینیان (امور اجتماعی) است اما به صورت فردی سازنده و بس محرک برای نیل به اهداف شخصی است.

یکی از داستانهای مثنوی از این قرار است که آهویی را در طویله خران می اندازند و از غذای خران به او می خورانند. آن آهو در شرح حال خود می گوید که رنج او بیش از آن که از طویله و غذای خران باشد از مصاحبت با خران است و می گوید که روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم. در عالم دردی بزرگ تر از این نیست که نتوانی روح هم جنس خود را بیابی مجبور به مصاحبت با کسانی شوی که مجبوری تحمل شان کنی.

داستان در مورد نیایشگری بود که در تاریکی شب ، در حال دعا بود و با سوز و گداز ، الله الله می گفت .

او لبهایش با لفظ الله شیزین می شد و حال و هوای خوبی داشت و غرق در سوز و گداز و عشق بود.

چه گریه ها می کردو حق حق ها میزد . ولی حال خوبی داشت .

این حال روحانی برای شیطان سخت آمد و نزد دعا کننده آمد و چنین القا کردو گفت : تو چقدر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره داستانهائی از مثنوی
فایل هلپ...
ما را در سایت فایل هلپ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : efilehelp9 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 12:34